روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

روزهایی که برای خودم جای دیگه می نوشتم 31

ا

خب تقریبا سه ساعت دیگه بیشتر به سال تحویل نمونده، دیگه فکر کنم من آخرین نفر باشم که دارم توی این سال پست می ذارم. در این حده که حس می کنم آقای بیان عین غازقولنج وایساده بالای سرم داره میگه جمع کن می خوایم ببندیم بریم. :|

به رسم چهار سال پیش که اومدم تو وبلاگم گفتم من 30 اسفند می خوام پست بذارم ببینم چه جوریه، باز امسال هم جهت عقده ای نشدن اومدم 30 اسفند پست بذارم ببینم چه جوریه. مطمئن باشید 4 سال بعد و 8 سال بعد و 12 سال بعد هم از من شاهد چنین پستی خواهید بود. چرا که اعتقاد دارم هر انسانی رسالت داره یه سنت احمقانه تحویل جامعه بده و بعد بمیره. تا بوده هم همین بوده.

خوشحالم که هنوز روز و روزگار حال و هوای اسفند داره، هنوز داره بارون میاد، هنوز دنیا یه حجم خاکستریه که جوونه های سبز زیر روکشش کز کردن و هر آن می خوان بپرن بیرون، هنوز ذوق چیدن سفره هفت سین توی بشقابای رنگی هست حتی اگه تمام خانواده با زبان ملامت بگن این چه سفره ایه آخه؟

سال 95 چونان سال 94 داشت جفتک چارطاق مینداخت و لحظات خوشمون رو می گرفت زیر سُم وامونده اش که دیگه خودمون افسارش رو کشیدیم و میشه گفت هر چقدر بهار و تابستون و پاییزش چیز زدن به حال ما اما زمستونش از اون مدل های لپ کشیدنی و ماچ کردنی بود و بسیارتا خوشحالیم که یه روز از بقیه سال ها بیشتره.

در واقع اگه 95 رو دوست نداشتید میشه تموم شدنش رو جشن بگیرید اگه خوب بوده همین فرمون رو بگیرید و برید. در واقع هیچ رقم نق زدنی رو پذیرا نیستیم. برید خدا رو شکر کنید و از تعطیلات استفاده کنید. برای من که از این خبرای تعطیلی نیست. از اونجایی که من وقت ندارم، قربون دستتاتون وسطش چند تا فحش هم نثار هر چی اردوی نوروزی و اردوی کنکوری و فرصت مطالعات در نوروز و غیره و ذلک کنید که قراره تعطیلاتم دوم فروردین تموم بشه. :|


پ.ن: سال نو مبارک و این صحبتا. من برم اتاقم رو جارو بکشم :|

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد