روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

چه عنوانی زیباتر از جوگیرانه

قشنگ آدم یه ذره درگیر کارای روزانه بشه وبلاگ یادش میره. ما هم بد عادت!!

جوگیر شدیم جوگیر. داریم درس می خونیم. بله درس. درسی که قرار بود دایورت کنم به رشته کوه های قفقاز، به ناگهانی ترین شکل ممکن دوباره رسوخ کرده تو زندگی مون که خدایا. با توجه به همین جوگیری دکتری ثبت نام کردم و خوشحال خوشحال 4 اسفند کنکور دارم. بله کنکور. دوباره کنکور لعنتی. انقده خجسته وارم. معلوم نیست دارم کار می کنم؟ درس می خونم؟ طراحی می کنم؟ گلدوزی می کنم؟ بافتنی می بافم؟ به قول گفتنی همه رو با هم دنبال خودم خِر کِش کردم. تو کوله منو نگاه کنید هم ماژیک هایلایت پیدا میشه هم میل بافتنی هم سوزن گلدوزی هم مداد رنگی!

حالا جوگیرانه دارم میرم که ببینم چی میشه. این از این.


بی ربط نوشت: سر صبحونه بابام داره چهار ساعت حرکات ژانگولری با پنیر اجرا می کنه. هی بشقاب رو می چرخونه و با کارد از دور پنیر ور می داره. میگم بابا چه کار می کنی؟ میگه دارم اطرافش رو پَخ (گرد) می کنم که کنترل کیفی ایراد نگیره! :| (اینا قشنگ از عوارض بازنشستگیه ها)


نظرات 4 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 16 آذر 1396 ساعت 14:47

چرا نمی توان خود را دوست داشت؟

« ای فرزند آدم آیا کی میخواھی بخودت رحم کنی و کجا لایق بھشت من باشی. »حدیث قدسی.
حقیقت اینست که انسان از دل فرد دیگری می تواند خود را دوست بدارد.
این سخن خداوند به آدمیزاد دال بر کفر ذاتی اوست که به زبان امروزین نوعی مازوخیزم و خود آزاری و
خود – بد بودن و نفرت از خویشتن است که به انتقامی بی پایان از خویشتن منتھی می شود که ھمان
دوزخ است. براستی این چه رازی است در این حیوان دو پا. که حتی خداوند را ھم گاه به حیرت میاندازد:
« آیا حیرت نمی کنی که چگونه کافر ان بر آتش دوزخ چه صبورانه می سوزند »قرآن – و بلکه بر آتش
دوزخ می رقصند.
این بیرحمی بشر نسبت به خودش از کجاست؟ آدمی حتی نسبت به حیوانات مھربانتر است تا بخودش.
این ھمان راز کفر بشر است که اکثریت مردمان بدان مبتلایند که از یک نظر عین حماقت اوست و از نظر
دیگری عین شقاوت او با خویشتن می باشد. و بقول فیلسوفی خداوند این نوع آدمھا را بیشتر دوست
می دارد که اکثریت قریب به اتفاق مردم را اینگونه آفریده است. تا در دلی ایمانی نباشد انسان نمیتواند
به خود خوشبین و مھربان باشد. و اندکی ھم که بخود مھربانند( مؤمنان) بدست کافران شکنجه و
یا کشته می شوند. گوئی که مھر و عطوفت با خویشتن در مذھب کفر گناه و خیانتی نابخشودنی است .
حقیقت اینست که با عقل خیر و شر و نگاه بھشت و دوزخی ھرگز نمی توان به راز ھستی پی برد و خدا
را شناخت. این نوع اندیشه محکوم به کفر و انکار است. جز با فھم عشق نمی توان خدا را و آنگاه انسان
را شناخت . ھیچکس نمی تواند بدون داشتن پیر و مرادی خود را دوست داشته باشد. اینست مسئله !

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 111

بللله...

لبخند ماه پنج‌شنبه 16 آذر 1396 ساعت 22:16 http://Www.niloofaraaneh.blogsky.com

موفق باشی عزیز.
من سالهاست بیخیال آزمون دکترا شدم. شاید علتش کیفیت بد دوره ی ارشدم باشه. الان حس میکنم درس منو دیگه راضی نمیکنه.

مرسی مهربون
منم البته الان جوگیرم. اصلا معلوم نیست ادامه بدم یا نه.
درک می کنم

یه پسر یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 04:27 http://jangale-asfalt.blogsky.com

به به چه عالی دکتری خیلی خوبه آقا.. آرزوی موفقیت. ایشالا که بقبولی..
شاید دوباره همدان بقبولی اصن البته مطمئن نیستم اینجا داره رشته ت رو یا نه.. بهرحال. ایشالا با موفقیت

خیلی خوبه اگه بتونیم توش ورود پیدا کنیم مرسی مهندس
اصلا هدفم همدانه. شهر رو میشناسم، دانشگاه رو می شناسم، اساتید رو می شناسم. در کل برام بهتر از حتی تهرانه.

شیدا دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت 12:51

سلام
خیلی خوبه که همیشه سرزنده ای
امیدوارم کنکور رو با موفقیت پشت سر بزاری

مرسی شیدا جان. البته همیشه هم سرزنده نیستم. نِکه و ناله ام هم دارم برای خودم
فدای تو خانوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد