روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

قضیه کنکورشون و کنکورمون

* درسته دانش آموزای امروزی قریب به اتفاق هیولا تشریف دارن، درسته که سال تحصیلی ای که گذشت حرص ها دادن به من ولی خب هر چی به کنکور نزدیک تر میشیم و اینا کلاساشون تعطیل میشه من بیشتر دلم براشون تنگ میشه. با همکارم داشتیم فکر می کردیم که دیگه کی برامون چیپس بخره؟  کی ازمون آویزون بشه تا باهاش سلفی بگیریم؟ به کی گیر بدیم که گوشیت رو سر کلاس بذار تو کیفت؟ کادوی ولنتاین کدومشون رو قایم کنیم که دوستاش نبینن؟ تو نقشه های کدومشون شرکت کنیم و وساطت کنیم تا استاد اون روز ازشون آزمون نگیره؟ توی این مدت من مسئول آزمونا و برگه صحیح کردناشون بودم. دلم جدا واسه پاچه خواری هاشون هم ریز میشه کی دیگه از رنگ مو و مدل مانتو و مقنعه و قیافه مون تعریف کنه که بذارم روی درصداشون


** آخه سنجش چرا انقدر با احساسات من بازی می کنه؟ آخه این چه وضعشه؟ من و دکترا؟؟؟ قبول شدم :|

نظرات 4 + ارسال نظر
لبخند ماه جمعه 31 فروردین 1397 ساعت 23:44

تبریک

متشکر است

جولیک سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1397 ساعت 11:04 http://platelets.blog.ir

چرا این روزها همه بلاگران جواب دکتراهاشون میاد. من هنوز ارشد هم شروع نکردم. :|

بهتر که شروع نکردی. نشون میده ما داریم پیر میشیم.

شیدا پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1397 ساعت 00:33

تبریک میگم انشالله همیشه توی همه مراحل زندگیت موفق باشی

مرسی عزیزم

جولیک جمعه 7 اردیبهشت 1397 ساعت 15:53

پس من اصن ادامه تحصیل نمیدم:))

فکر خوبیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد