روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

وقتی بی جون و بی حال منتظر اذان مغربم، وقتی یک دقیقه مونده تا افطار، پیام میدی قبول باشه، وقتی میگی فقط میخواستم بگم دوستت دارم، وقتی میگی تمام لحظه های منی، به نظرت بازم میتونم بی حال باشم؟!  نه! انرژی از دست رفته من با قدرت تمام برمی گرده‌ و بهت میگم خیلی خوشبختم که تو رو دارم.

امشب دعا میکنم. خدا هم نگاهمون میکنه.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد