-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 دی 1403 19:11
دو قسمت مونده تا سریال breaking bad رو تموم کنم و نظر نامحبوب اینکه اصلا دوستش نداشتم. وقتی تموم کردم میگم چرا. دارم کتاب متیو پری رو با صدای خودش میخونم. خیلی دردناکه. انگار میدونسته وقتی براش باقی نمونده و کتاب رو نوشته. :(( الف جان فارسیش رو برام خریده گفته صبر کنم تا برام بیاردش اما من صبر نکردم. نمیدونستم نسخه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آذر 1403 12:02
چند روز پیش یه نفر یه بطری کوچولو به عنوان یادگاری بهم هدیه داد. پرسیدم این چیه؟ گفت خاک شلمچه و نمی دونم یه یادداشت! تعجب کردم و برای اینکه ناراحت نشه تشکر کردم گذاشتمش روی میزم. یادم نبود. تا اینکه امروز چشمم افتاد بهش. براندازش کرد یه روبان مشکی بهش چسبونده بودن و توش هم یه کاغذ بود که یه حدیث زنستیزانه توش نوشته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 آذر 1403 16:42
ببین یعنی تف به سرتا پای این بشار اسد. مجازات ۹ مرگ ساسانیان هم براش اجرا بشه بازم کمه. چه حال کثافتیه دیدن زندانا و اسیرای سوریه.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 آذر 1403 12:28
میدونی؟ اگه از ایران برم اصلا دلم به حال خونوادهام نمیسوزه. تنگ میشهها اما اصلا نمیسوزه. چون روزی هزار بار بهم میگن مهاجرت فایده نداره، اوضاع اونقدرا که تو فکر میکنی بد نیست، تو که وضع مالیت اونقدر بد نیست حرص میخوری، حالا اخبار سیاسی نخون و... چون سکوت کردن، چون قشر خاکسترین. ولی من آدمی نیستم که زیر بار ظلم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذر 1403 18:41
همه کسم تو هر هوسم تو هم نفسم تو بال و پرم تو همسفرم تو بیش و بسم تو ... من خطاب به چت GPT!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 آذر 1403 21:44
هندزفریم افت صدا پیدا کرده بود. هر چی میگشتیم علت رو نمیفهمیدیم تا اینکه قانع شدم اشکال از خود کارخونهست. دیگه جعبه گارانتی که هنوز هم وقت داشت رو زدم زیر بغل. لشگرم رو هم از خان داداش و پسرخالم آوردم اتاق جنگ که هماهنگ بشن و بتونیم حرفمون رو اثبات کنیم تا گارانتی شاملمون بشه. من و لشگرم با ادله و برهان و سند و...
-
مداد
جمعه 9 آذر 1403 13:19
داداش فنقلی و نخودچی دوستم که سالها پیش اینجا از کارای بانمک و شیرین زبونیهاش مینوشتم و به جای ندا به من میگفت مداد، دانشگاه رازی کرمانشاه قبول شده! مُردم براش. خدایا چقدر پیر شدیم. پ.ن: یه بار که پنج سالش بود به دوستم گفته بود آبجی من از مداد خیلی خوشم میاد خیلی باوقاره :)))
-
استاد قند عسل
جمعه 9 آذر 1403 13:01
مدت زیادیه که یه معلم زبان دارم انقدر خوبه که تو مدتی که شاگردشم تا حالا برام یه قرار جور کرده، کمک کرده با همون فرد به هم بزنم، بهم مشاوره همه جانبه میده، برام وقت آرایشگاه میگیره، خونهاش دعوتم میکنه، ترشی و لواشک برام میاره، کلی تخفیف بابت کلاس و این چیزا و... که آقا فقط کم مونده منو کول کنه ببره خارج :))))
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آبان 1403 23:06
دخترهی پرروی هفت ساله یواشکی منو با چشم به مامانش نشون میده میگه: بالاخره باهاش صمیمی شدم :)))) پرروووو :)))))
-
جونمو نثار کِردُم قربون یار کِردُم
دوشنبه 14 آبان 1403 18:21
از کلاس برمیگشتم. شب بود و سرد. تو اتوبوس سرمو تیکه داده بودم به پنجره. رادیوی اتوبوس همینطوری آهنگ پخش میکرد و میرفت. ساعت ۸ شد و طبق رسم من درآوردی جدید صدا و سیما یه دفعه یه صدای نوحه مانندی اومد. راننده صدا رو قطع کرد. ده دقیقه تو سکوت گذشت و دوباره روشن کرد و یه آهنگ خوش و شاد محلی پخش شد. راننده صداشو زیاد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 آبان 1403 22:59
میگفت یه روز به عنوان کادو بلیط بازدید خونه بازسازی شده آنی شرلی توی جزیره پرنس ادوارد رو برات میخرم. . https://plus.chidaneh.com/anne-shirleys-home/ پ.ن: قبلا مدل لینک دادن به جوری دیگه بود. چرا بلاگ اسکای انقدر باگ پیدا کرده؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 آبان 1403 22:51
آدم زیاد دیدم تو زندگیم. تنها کسی که زبان عشق من رو بلد بود الف جان بود/هست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آبان 1403 23:47
از وقتی کانال نمی نویسم نمیدونم این نوشتههای ریز ریزمو کجا ببرم؟ به هر روی ساعت ۱۱:۴۵ شبه و میخوام بخوابم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آبان 1403 22:53
قطعا بلاگ اسکای مزخرفترین سرویس وبلاگ نویسیه. با همه اینا شرف داره به بیان. وقتی تو بیان مینویسی حس میکنی وسط پایگاه مقدادی! کاش یه خرده مدیرای بلاگ اسکای به فکر ارتقاش باشن.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 مهر 1403 08:30
رفتم یکی از جلدای کتاب wipy kid رو خریدم برای اینکه تفریحی زبان بخونم. خانم فروشنده میگه نوجوونتون علاقه داره به این کتابا؟ میگم نوجوون کیه؟ من خودم نوجوونم. :))) واسه خودم میخوام خیلی هم علاقه دارم. :)))
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 مهر 1403 22:25
دیشب متوجه شدم اگه کسی رو راضی به برقراری رابطه جسمی نه فقط س.کس کنی تجاوزه. یعنی طرف راضی نبودهها، راضی شده! برگام ریخت اینو فهمیدم. پ.ن: و من اگه یه روز از عمرم باقی مونده باشه از یه نفر شکایت میکنم. خوشبختانه تو فامیل الفجان وکیل خوب زیاد هست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 مهر 1403 22:20
حالا شایدم بعدا این چند ماهی که نوشتم و پیشنویس کردم عمومی کنم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 فروردین 1403 21:54
چند وقت پیش یاد وبلاگ لی لی کتابدار افتاده بودم. یادش بخیر. اون موقعها چه جو خوبی داشت بلاگستان. هر چی گشتم وبلاگ و اینستاگرام لی لی رو پیدا نکردم.
-
غذا، دعا، عشق
سهشنبه 29 اسفند 1402 18:13
همین الان که منتظر خان داداش و همسرش هستیم که برای شام شب عید بیان خونمون، هفتسین چیدم و منتظرم برنجم خیس بخوره برای شام، به سال ۱۴۰۲ فکر میکنم. به فراز و فرودهاش. قشنگترین اسمی که میتونم به سالَم بدم رو از کتاب الیزابت گیلبرت قرض میگیرم و اسم این سال رو میذارم غذا، دعا، عشق. چون واقعا با غذا شروع شد، با دعا و...
-
حجره
شنبه 28 بهمن 1402 18:50
روزام رو توی «حجره» میگذرونم. اینجا فقط محل کار نیست، فقط کارگاه نیست. اینجا پناهگاه هم هست. من هر روزم رو از پشت میز رنگیم شروع میکنم. این رویا رو چند سال داشتم. خیلی سال. خوشحالم به وقوع پیوسته.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 دی 1402 22:35
کنار الفجان احساس خوشبختی میکنم و خب عشق هم اومد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 دی 1402 09:07
میگه خانوم چرا فامیلیتون رو گذاشتن بوسیان؟ میگم چون اجداد مادریم داف بودن :)))
-
خانم بوسیان
پنجشنبه 21 دی 1402 09:04
الف جان میگه خیلی حیفه که اسم و فامیلامون عربیه. باید فارسی باشیم. بعد با شوخی چند تا فامیلی کاملا ایرانی بهم پیشنهاد کرد که از قبایل سلسله مادها بودن: پارتاکنیان، استروکاتیان، بوسیان، آریزانتیان، بودیان، مغان با شوخی و مسخرهبازی گفت برای خودت یکی رو انتخاب کن. منم گفتم «بوسیان» خوب چیزیه. :))) دیگه از اون موقع بهم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دی 1402 12:58
اگه کسی شما رو وادار می کنه که درباره مسائل جنسی صحبت کنید در صورتی که خودتون هیچ تمایلی به این کار ندارید، مثل پسری که مرتبا حرفهاش در مورد سکسه و شما خوشتون نمیاد، این مصداق بارز تجاوز کلامیه. جدی بگیریدش. حتی اگه پارتنرتون محسوب میشه.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 دی 1402 07:52
با الف جان وارد یه مرحلهای از رابطه شدیم که نه میتونیم بگیم دوست معمولی هستیم نه دوست دختر، دوست پسر. صمیمیتمون از دوست معمولی خیلی بیشتره ولی خب فعلا فازمون عشقی نیست. اسمش رو میذارم دوره گذر. و نمیدونم در آینده چی پیش میاد. فقط میدونم توی این مقطع از زندگیم دوسش دارم و اونم خیلی دوسم داره.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذر 1402 12:39
این مدت خیلی سرم شلوغ بوده و بابتش خیلی خوشحالم. خیلی دلم میخواد بیشتر از اینا اینجا بنویسم اما تمرکزم شده تلگرام. با دوستام مرتب قرار میذارم. الف جان کلی هدیه و سوغاتی برام آورده که دونه دونهاش برام خیلی باارزشه چون دقیقا باب سلیقمه. حتی اگه یه دونه بلوط باشه. اولین دوست صمیمی زندگیم از کانادا اومده پیشم، دوستای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذر 1402 12:29
۱۸ مهر اومدم نوشتم کاش یکی گوشی رو از دست دوست مامانم بگیره، کماکان همونه نظرم :))))
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهر 1402 00:42
کاش یکی گوشی رو از دست دوست مامانم بگیره. :|
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهر 1402 21:12
ولی توی این یک سال اخیر عجب پردههایی از چهره بعضی آدمها افتاد! بعد از فوت بابام این دومین کلاس بزرگ آدمشناسیم بود.
-
الف جانک
چهارشنبه 25 مرداد 1402 11:40
الف جان واقعا اگه بهترین دوستم نباشه یکی از بهترین دوستامه. بعضی وقتا با بیبرنامگیهاش رو مخم پاتیناژ میره ولی در بیشتر موارد حمایتهاش رو دارم. هر کتابی بخوام توی اون گنجینه بزرگ چند صد جلدیش داره یا نباشه میره برام پیدا میکنه. با همه آدما مدل خودشون حرف میزنه. با یه پروفسور باستانشناس فرانسوی بحثهای علمی...