روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

دختره‌ی پرروی هفت ساله یواشکی منو با چشم به مامانش نشون میده میگه: بالاخره باهاش صمیمی شدم :))))

پرروووو :)))))