ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
"توهم زدن" کلا مقوله ایه که از "جوگیر بودن" به مراتب خطرناک تر و وحشتناک تره. من خودم فکر می کنم جوگیر بودن رو سه- صفر شکست دادم الان رسیدم به مرحله توهم!
همین الانش که اصلا حس می کنم پشت تریبون سازمان ملل دارم حرف می زنم! وسط پایان نامه نویسی کافیه که از یه نویسنده ای اِشکال دربیاری و کلا با همون یه دونه اشکال اجمعین آموخته هاشو حواله بدی به رشته کوه های کیلیمانجارو!! انقده الان دارم حال می کنم که من چقدررر پژوهشگرم و چقدرررر سطح سوادم از نویسنده کذایی بالاتره! و الان توهم دانشمند بودن زدم مثل چی. به زودی هم می خوام برم کتابخونه به شخص شخیص کتابدار بگم کتاب این آقا رو از قفسه های کتابخونه جمع کنن تا هر کسی که این اشّتّبّاّهّاّتّ رو می خونه فکر نکنه صحت دارن. بعد هم اونجا در مقابل چشمان متعجب کتابداران عزیز یکی از ابروهامو بندازم بالا و در مورد اشّتّبّاّهّاّتّ نویسنده کلی توضیح بدم و مردمی رو از اشّتّبّاّهّ برهانم :"
پ.ن. توهمی: خوشحالم که برای مردم کشورم فردی مفید محسوب میشم. :"
پ.ن. جوگیرانه: حالا که مشخص شد چقدر اهل دانشم می خوام از این به بعد به نوشته های وبلاگم نظم بدم و طول سطرهاش به هم ریخته و پخش و پلا نباشه و همه یه اندازه باشن :"