ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
وقتی گلدون سفالی دوست داشتنی مامانم افتاد و هزار تیکه شد، تیکه ها رو کنار هم گذاشتم و انقدر باهاش ور رفتم تا دوباره شد گلدون! حتی خودمم فکر نمی کردم ترمیم بشه.
انگاری تیکه هاش بهم چسبیدن و همو محکم بغل کردن و به ریش همه خندیدن! دوست داشتن به جای خورده سفال بهشون گفته بشه گلدون!
پ.ن: خورده سفال نمی مونیم.
چیزی که تو ذهن منه از گلدون از خود واقعیش باحال تره خخخ
این نشون میده که شما یک باستان شناس هستی که بخوبی از پس وصالی اشیاء برمیای!!
اصلا تو ذاتمه