ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
من و بابام توی ماشین در حال برگشتن به خونه.
بابام: اِ ندا کاش از این کوچه می رفتیم مسیرمون سریع تر میشد.
من: همین که رد کردیم؟ اسمش چی بود؟
بابام: ااا کوچه مدرسه راهنماییت بود. یادت نیست؟؟
من: نه بابایی. کوچه مدرسه من بالاتر بود. این نبود.
بابام: همین بود. من هر روز به خاطر تو میومدم کوچتون.
من: نه. من خودم تنها بودم.
بابام: تا سر کوچه هر روز می رسوندمت.
من: بابایی سرویس داشتمااا
بابام: روز ثبت نامت که بودم؟؟؟
من: اون روز هم با مامان اومده بودم!
طفلک دیگه هیچی نگفت
عالی بود
جناب پدر ممارست داشت که با تو بوده!!!
وای آره