روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

فیلمنامه خوب!

حسن وارسته نویسنده سریال بچه مهندس تو یکی از پستای اینستاگرامش نوشته:

«هیچکاک در جایی گفته: «برای ساختن یک فیلم خوب، سه چیز لازم است: #فیلمنامه_خوب، فیلمنامه خوب و فیلمنامه خوب.» این گفته، تائیدی است بر این حقیقت که مهمترین رکن یک فیلم، فیلمنامه است. بدیهی است که از یک فیلمنامه ضعیف، نمی توان یک فیلم قوی ساخت. کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر و بازیگر قوی و...هم نمی توانند براساس یک فیلمنامه ضعیف، فیلمی خوب بسازند.

پس وقتی فیلمنامه که فندانسیون اثر است محکم باشد بنایی که روی آن نهاده می شود از استحکام لازم برخوردارست و قادرست اجزای بنا را به رخ مخاطبینش بکشد. خدا را شاکرم که فیلمنامه #سریال #بچه_مهندس آنقدر مرغوب و قابل دفاع شده که قاطبه مردم و مدیران از آن استقبال کرده اند. [...]»



اه... انقدر بدم میاد فرق بین فیلمنامه خوب و بد رو نمی فهمید. بابا چرا نمی فهمید فیلمنامه خوب چیه؟ یه بار میگم برای بار آخر. دیگه نبینم اشتباه کنیدا!! گوش بدید. توی فیلمنامه خوب خارج بد است. داخل خوب است. هر کس برود خارج غرب زده است. در فیلمنامه خوب هر کس در خارج زندگی کند زبان مادری اش را فراموش که می کند هیچ،  بلکه زبان خارج را هم غلط و غلوط حرف می زند. آدم های خارج نشین به پدر و مادر خود بی احترامی می کنند. آدم های داخل به پدر و مادر خود احترام می گذارند. در فیلمنامه خوب شخصیت ها به دو دسته گودزیلا و فرشته تقسیم می شوند. گودزیلاها پولدارهای خائن و اختلاس گر و شیک پوش هستند. فرشته ها مذهبی و چادری هستند و اصلا و ابدا هیچ خطایی ندارند و کلا بچه های خوبی هستند. در فیلمنامه خوب بازیگرِ خوشتیپ و خوش چهره نقش اول شونصد هزارتا فن پیج با ادمین های تینیجر دارد که به صفحه کارگردان و تهیه کننده می روند و انقدر قلب و کامنت مثبت حواله آن ها می کنند که نه تنها کارگردان و تهیه کننده و بازیگران، که حتی آشپز و راننده پشت صحنه را هم جو می گیرانانند! (فعل من درآوردی!!) حالا فهمیدید فیلمنامه خوب چیه؟ آباریکلا. نبینم جز اینی که من گفتم چیز دیگه ای بگیدا.


پ.ن: آقای وارسته! حالا هیچکاک یه چیزی گفت این درسته که شما به خودت بگیری؟  نه. درسته؟

پ.ن: من همسن تینیجرای ادمین این فن پیجا بودم نویسنده مورد علاقم م. مودب پور بود! :| می خوام بگم انقدر طرز فکرم اون روزگار ارور می داد!!

پ.ن: من عین متن نویسنده رو آوردم غلط املایی و ویرایشی هاش حوالش به خودش. اون سه نقطه آخر متن هم یعنی متن ادامه داره و سایر نوشابه باز کردناست.

پ.ن: چی فکر کردید؟ حالا حالاها مونده با بچه مهندس زخمیتون کنم :)))) ناسلامتی یه سریال از صدا و سیما دیدمااا. به خدا ناراحت میشم همین جوری ازش بگذرید :))))


نظرات 1 + ارسال نظر
nayr دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 21:06

خدا رو شاکرم که خیلی وقته سریالای تلویزیون رو نگاه نمیکنم
این هم که اصلا ندیدم، فکر کنم سری اولش رو چند قسمت اول دیده بودم.
اونروز تو اینستا سکانس خواستگاری ش رو دیدم واقعا ماست بود " خانم سیگنالامون برقراره؟" جمع کن بابا
صد رحمت به فیلمای دهه هشتاد

خب وقتی یه ارگان بزرگ پشت ساخت چنین سریالی باشه نتیجه هم دلخواه خودشون میشه. بلایی که سر پایتخت 5 اومد. بر اساس چیزهایی که می شنیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد