ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
چطور به جماعت مرده پرست بگم بابام هنوز هست؟ چطور بگم برگشته اصل خودش؟ چطور بگم خوشحاله؟ چطور بگم از چرت و پرتایی که این همه سال کردن تو مخمون و مدرسه از همه بیشتر سنگ تموم گذاشته؟ چطور بگم وقتی دلم تنگش میشه خودش آرومم می کنه؟ چطور از این راه درازی که رفتم و جوریدم بگم؟ چطور بگم براشون وقتی هیچی نمی فهمن از احساسم و فکر می کنن من کم ناراحتم؟!!!
پ.ن: یکی از بچه های معروف اینستا یه بار شب شهادت حضرت فاطمه یه کلیپی از کارناوال رقص برزیل گذاشته بود پیجش (اصلا و ابدا کاری به این قِسم از عقایدش ندارم. به من مربوط نیست.) و یکی معترض شده بود که شب فوت عزیزای خودت هم این کار رو می کنی؟ گفته بود آره می رقصم و می چرخم و سماع می کنم و خوشحالم عزیزم به خونه اصلیش برگشته. من هنوز تو فکر و بٌهت جوابشم. با توجه به اینکه خودش پدرش رو از دست داده.
ما بیشتر دلباخته اشتیاقیم تا دلباخته آنچه اشتیاقِمان را برانگیخته است!
تا زندهای ، زندگی کن! اگر زندگیات را به کمال دریابی، وحشت مرگ از بین خواهد رفت ! وقتی کسی بهنگام زندگی نمیکند، نمیتواند بهنگام بمیرد.
از خود بپرس که آیا زندگی را به کمال دریافتهای؟
آیا زندگی خودت را زیستهای؟ یا با آن زنده بودهای؟ آیا آن را برگزیدهای؟ یا زندگیات تو را برگزیده است؟ آیا آن را دوست داری؟ یا از آن پشیمانی؟ این است معنی زندگی را به کمال دریافتن...
اروین د یالوم
وقتی نیچه گریست
چقدر به جا. مرسی