ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دیشب داشتم یه آهنگ از سلن دیون گوش می دادم به اسم: می خواهم با پدرم حرف بزنم. داشتم حیرت می کردم چقدر ترانه اش توصیف حال الان منه. تو حال خودم بودم و با همون حس خوابیدم. انتظار داشتم خواب ببینم که با بابام توی قایق نشستیم و داریم توی یه رودخونه قشنگ می رونیم. یا اینکه پیشمه و دارم باهاش حرف می زنم و از رویاهام میگم. یا حداقل فقط هست و می بینمش اما به جاش خواب دیدم الف جان سر یه شرط بندی با پسرخاله اش ابروهاشو ورداشته از من کمک می خواد و منم دنبال مداد ابرو ام! :|
پ.ن: آهنگ و متن رو خیلی وقت پیش به مناسبت روز پدر گذاشته بودم تلگرامم.
امان از این خوابهای چپکی..
خواب رو تا منتظرشیم نمیاد انگار
امان