روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

باز و بسته کردن یک در

«مرگ ترسناک نیست. جهان پر از عشق است. بهار به هه جا سرک می کشد و مرگ فقط بازکردن و بستن یک در است. آن طرف در هم چیزهای قشنگی هست. آنجا مادرت را دوباره به دست می آورم. راستش به خیلی چیزها شک دارم ولی به این یکی هیچ وقت شک نکرده ام. بعضی وقت ها می ترسیدم او در آن دنیا آنقدر دور شده باشد که دیگر به او نرسم. ولی حالا احساس می کنم انتظار مرا می کشد. منتظر تو هم می مانیم . البته عجله نداریم . آن قدر این پا و آن پا می کنیم تا تو هم به ما برسی.»


امیلی در نیومون (کتاب اول) / ال ام مونتگومری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد