روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

غذا، دعا، عشق

همین الان که منتظر خان داداش و همسرش هستیم که برای شام شب عید بیان خونمون، هفت‌سین چیدم و منتظرم برنجم خیس بخوره برای شام، به سال ۱۴۰۲ فکر می‌کنم. به فراز و فرودهاش. قشنگترین اسمی که می‌تونم به سالَم بدم رو از کتاب الیزابت گیلبرت قرض می‌گیرم و اسم این سال رو می‌ذارم غذا، دعا، عشق. چون واقعا با غذا شروع شد، با دعا و حال معنوی ادامه یافت و با عشق به پایان رسید. 

واقعا دعا می‌کنم سال جدید همه‌ی اینا رو رشدیافته‌تر و باکیفیت‌تر تو زندگیم تجربه کنم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
آویشن شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 14:59 http://Dittany.blogsky.com

چه خوب. امیدوارم سال خوبی برات باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد