روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

در واپسین ساعات سال من در حال تدارک برای سفره هفت سین. هی بدو اینور و هی بدو اونور. هی از خانوم والده جان میپرسم فلان چیز کجاست؟ و هر بار خانوم والده میگه مگه نوروز رو تحریم نکرده بودیم؟!   

از بس باشه و نباشه کردم براشون: سفره هفت سین باشه، ماهی نباشه، چهارشنبه سوری باشه، آجیل نباشه، مهمون باشه، سکه نباشه و...

کلا  قاطی کردن بندگان خدا از دست من