روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

ابی به مناسبت ۶ میلیون تا شدن فالوئراش نوشته قربون هر ۶ میلیونتون. بعد یکی کامنت گذاشته: همه ۶ میلیونمون قربونت، بعد یکی اومد به این جواب داده که داداش یه مشورتی هم با ما می کردی!  یعنی انقدر خندیدم به این جمله که پخش زمینم. :))

 نمی دونم بعضی چیزا چرا انقدر برام خنده دارن؟ :) اگه مریضیه خوب مَرَضیه والا :)))

بعد از 7 سال بابام تازه دیروز آپشنای ماشین لباسشویی رو کشف کرده. هی میره و میاد میگه این فلان کار رو می کنه اون فلان کار رو می کنه. انقدر از کشف خودش شاده که اصرار داره همه رو برای ما هم توضیح بده. به این صورت که ما رو می بره جلوی ماشین و به صورت عملی همه رو توضیح میده بعد آخرش هم میگه اینایی که گفتم رو دوباره بگو ببینم یاد گرفتی؟ :) خلاصه که نصف پروژه های خونه تکونی به تدریس ها و آزمون های بابام در نحوه کار با ماشین لباسشویی برمی گرده. و وای از موقعی که اشتباه کنیم...