روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

من و بابام!

اینکه دارم با این تعطیلات کرونا، خودمو با کتاب و زبان و سریال و گروه و... خفه می کنم و نمیام وبلاگ نویسی کنم معلومه یا کم معلومه؟


عضو یه چالش شدم به اسم بلبل. در طول روز باید خبرای خوب رو جمع کنیم، شب به صورت ویدیو به خودمون بگیم و فردا صبحش نگاه کنیم (تمرکز بر اتفاقات خوب) هر صبح که ویدیوی خودم می بینم توی همشون بلاستثنا داره صدای موسیقی متن سریال  یوزارسیف میاد :| آره شبکه قرآن داره پخش می کنه و بابام هم داره می بینه! دیگه نمی دونم بخندم یا گریه کنم. بعد هر بار هم بابام میگه من صحنه چطور فروخته شدن یوزارسیف رو ندیدم!!! بعد من نمی دونم چرا من بالغ بر یک میلیون بار دیدمش وقتی تو خونه ما فقط بابام یوزارسیف رو می بینه. نمی دونم داره چه بلایی سرمون میاد؟!  حالا یا من یا بابام!