خدایا فقط می تونم شکرگزارت باشم. غیر از شکرت هیچی دیگه به زبونم نمیاد. به خاطر تمام چیزهایی که خودت می دونی.
امسال هم گذشت.
من اونجایی به مسلمون بودنم افتخار می کنم که دوست سُنیم بهم پیام میده: التماس دعا
می دونم کمکم می کنی. میدونم مشکلمو حل می کنی. صلوات می فرستم و ازت کمک می خوام. صلوات نذر می کنم و ازت کمک می خوام. با بزرگی خودت دستای کوچیک منو هم بگیر. تو که شاهد تمام منی حسای منفی رو خودت پاک کن. پیشت آسوده ام. آرامش رو توی گوش بنده هات نجوا کن. ای آرامش مطلق. گوشه دنج آسمونی من.
توی آفتاب پاییزی اتاق مامان دراز کشیدم، چشم به نور. بی قرارم. میرم باز صلوات بفرستم. توی ختم صلوات دسته جمعی مهره. زیر نور، با نیت، صلوات می فرستم. می فرستم.
داره صدای اذان ظهر میاد. خدایا امید از توئه ناامیدی از تو نیست. گفتی امیدوار باشید. گفتی ناامیدشدن از رحمت من گناهه. من از رحمتت ناامید نیستم. منو ببر زیر نور خودت...