روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

من آمده ام وای وای

نمی دونم این چه صیغه ایه که سالروز تولد رو جشن می گیرن؟ کلا این بنی بشر قاطی داره اساسی. بابا IQ یه سال داری به مردنت نزدیک می شی. انگار نه انگار، تولد تولد تولدت مبارک راه می ندازن د بزن و برقص!  جالبیش اینکه همه جای دنیا هم این مدلیه حتی تو دارقوزآباد علیا!چشمک 


با این تفاسیر من که نمی تونم ادعا کنم تولدم واسم مهم نیست چون باید همرنگ جماعت شم!! امروز هم مثلا حرفا تولدمونه. البته من اصلا اصلا یادم نبود تا اینکه دو، سه روز پیش خانوم والده به ما گفت حالا که داری می ری بیرون خرید یه کادوی تولد هم واسه خودت بگیر (تو رو خدا سیستم کادو گرفتن تو خونه ما رو دارید؟) بعد من هم تازه فهمیدم تولدمهwhistling (و البته اون پسر همسایه طبقه بالایی مون بود که از اول تیر واسه جمعه روز شماری می کرد!!!! من نبودم که.دروغگو)

به هر حال یه سال هم از این عمرمون گذشت و این حرفا...

****

حالا!!

این پسرخاله ورپریده ما تازگی ها کلاس آیین نامه رانندگی ثبت نام کرده واسه من حیثیت نذاشته. اومده ازم می پرسه هنگام رانندگی در هوای مه آلود چه کار باید کرد؟ منو میگی انگار شماره شناسنامه اوباما رو ازم پرسیدن عین این گیجا یه خورده فکر کردم گفتم: خب باید مواظب باشیم. چشمامون خوب باز کنیم!! می دونید چی گفت؟ گفت: کدوم احمقی به تو گواهی نامه داده؟ ها؟ حالا اون حماقت کرده داده تو چرا گرفتی؟؟؟  تو کلاس هم افسر تا اومده بشون گفته شرط اول رانندگی آدم بودنه. واقعا توصیه ی به جا و منطقی ای بود!!

****

یه دوست عزیزی که خودش می دونه کیه ما رو حسابی غافلگیریدن (یعنی غافل گیر کردن) اینو به مناسب تولدم درست کردن:  

دستت درد نکنه فرزندم اجرت با آقا!!

****

این کامی هنوز درست نشده نمی دونید با چه مکافاتی آپ کردم. به حق این روز میلاد (میلاد خودم) دعا کنید درست شه

اندر احولات ما

گفتیم این درس و دانشگاه تموم میشه راحت می شیم اما زهی خیال باطل!زبان  این سیستممون عاشق شده کلا استیلش ریخته بهم تا میایم به فرایض الهی برسیم یه ناز و عشوه ای واسه آدم میاد که بیخیال واجبات می شیم. چشم


طیبعتا وقتی بنده یکی از رگ های حیاتیم به این موجود گرانبها وصل باشه ۹۰ درصد روز بیکارم.چشم در نتیجه باید بشینم فکر کنم اون زمان که این کامی رو نداشتم چه غلطی می کردم دوباره همون خاک رو الان به سرم بریزم.هیپنوتیزم واسه همین کمتر در خدمتیم.

****

 وقتی بهتون میگن برای مراسم اعتکاف موبایل نبرین عین بچه آدم بگید چشم. تو این مدت این خاله ما رفته بود اعتکاف اصلا جای خالیشو حس نکردیم!! بس که تلفنی با مامانم حرف می زدن. میگم: مامان جان خاله مثلا رفته اعتکاف ها! می گه: اشکال نداره وسطش بهشون استراحت می دن!!! خنده

****

یه اسم واسه گربه خان داداش ما پیشنهاد بدید. خودش گذاشته یدی یه گوش!خنده ولی باز شما هم بگید. همیشه پیشنهادای جالبی می دین.

****

ببخشید دیگه تلگرافی شد. فقط اومدم سک سک کنم برم. بذارید این جناب مجنون (استعاره از کامی) درست بشه، قضاشو به جا میارم!!!    

امشب...

این ترم هم گذشت؛ ولی به قول بچه ها گفتنی ترم نبود ترمک بود!! نیشخند


بیچاره بچه های دانشگاهمون تازه یادشون افتاده بود که بیان از این برنامه های فرهنگی اجرا کنن. حالا این برنامشون چی بود الله علم! ورداشتن با بودجه دولت خدمت گزار(!) پوستر درست کردن به این هوا!!!!!! تعجببعد توش گنده نوشتن امشب چه شبی ست؟ سوال روز اول که واسه امتحانا رفتیم و اینو دیدیم هر چی به مخمون فشار آوردیم چه شبیه جز اینکه شب یکشنبه بود نتیجه خاصی نگرفتیم!!سوال

 فرداش اومدیم دیدیم یکی با خودکار آبی زیرش نوشته: امشب شب وصاله...خنده

 امتحان دادیم و برگشتیم دیدیم یکی با خودکار قرمز نوشته: امشب شب مهتابه حبییم رو می خوام...خنده

فرداش این اضافه شده بود: امشب خونمون بله برونه امشب خونمون شیرینی خورونه دختری که خواستگاری کردم...خنده

مخلص کلوم همین طوری این ادامه داشت! هر روز می دیدیم یه دسته از بچه ها جمع شدن روبروش دارن هر هر می خندن.خنده خدا پدر مادرشون رو بیامرزه که اسباب خنده مردم رو درست کردن تا یادمون بره چه گندی به امتحان زدیم!نیشخند

حالا اگه شما چیزی به ذهنتون میرسه بگید تا برم اونجا بنویسم!!  خدا رو چه دیدی شاید به جای اینکه خلبان هواپیمای توپولف بشی باید بری دنبال شعر و شاعری. والا!

* بدترین چیز ممکن اینه که بشینی مغز پوکت رو بکار بندازی بعد چند تا جمله حکیمانه ردیف کنی برای مواقع ضروری، بعد یکی دیگه بیاد همونا رو به خودت بگه!! عصبانیضد حال از این بالاتر؟! اونجوری نگاه نکن ما هم یه چیزی بارمونه، قیافمون غلط اندازه! عینک

* چه حالی میده وقتی داداشتت بگه برو واسم آب بیار. بعد تو هم بگی چشـــــــــــم بانــــــــوی مــــــن! بعد حرصش بگیره بیاد سراغت، تو هم بگی حالا که بلند شدی برو خودت بخور دیگه!