روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

اگر بار گران بودیم...

وقتی آدم بیکار باشه هرچیزی ممکنه به اون کلّش خطور کنه. یه روزی که منم بیکار بودم به کلّم زد همین جوری الکی تو نت بچرخم ببینم چی گیرم میاد، که رسیدم به یه سایت فرنگی که محاسبه می کرد طرف چقدر دیگه عمر می کنه! یعنی تا چند سال دیگه زنده ست. خلاصه این طراح عقل کل نشسته بود واسه خودش فرم درست کرده بود و چند تا سوال و جواب بعدش هم... فاتحم صلوات!!!! 


از اونجایی که ما هم کنجکاو تشریف داریم و باید ته دیگ هرچیزی رو در بیاریم یه چند تا بسم الله گفتیم و به خودمون فوت کردیمو رفتیم فرمو پر کردیم ببینیم تا کی در خدمتتونیم!

عارضم به خدمتتون که طبق محاسبات جنتلمنان گرامی، اگه من از این بیماری های ژوگول مثل HIV و تومور و اینا نداشته باشم و نگیرم، با توپولوف سقوط نکنم، تو جاده تصادف نکنم، آمریکا بمب رو سرم نریزه، محمود جون دقم نده و از بی یارانگی نمیرم و نرخ تورم زندم بذاره خلاصه به مرگ طبیعی بخوام رفع زحمت کنم سال 2065 با اجازتون فلنگو می بندیم می ریم اونور! به عبارتی میشه سال 1445 خودمون!

اول که همچینی باورمون شد پریدم پیش خانوم والده داد زدم:من سال2065 می میرم!

اونم چند ثانیه نگام کرد بعد هم جیغ و داد و اینا که همه دختر دارن منم دختر دارم. یه حرف درست و حسابی تو دهنت نیست. خبر مرگت!!bring it on

گفتم خبر مرگمه دیگه!  تا اینو گفتم سیل دمپایی و ملاقه بود که نثارم شد! feeling beat up

دوستان! همینجا جا داره که بگم غلط کردم.

نتیجه گیری اخلاقی: هیچوقت سال 2065 نمیرید!! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد