روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

یه بشری از بچه های دانشگاه اومده به من می گه خوش به حالت که هیچ غمی تو زندگیت نداری و همیشه نیشت بازه. تا اینو شنیدم دقیقا به مدت یه هفته داشتم ریسه می رفتم!ابله  آخه مگه میشه کسی تو زندگی غم نداشته باشه. یه سری ها ناراحتیاشونو اینقدر گنده می کنن و بروز می دن که عین این ریشای ا ح م د ی ن ژ اد قبل از اینکه خودشو ببینی اول این معضل تابلو میزنه تو چشم!! خنده(آخ که من چقدر باحال همه چیزو تشبیه می کنم!) والا! آقا جون یه ضرب المثل هست که ننه قمر مدام به من می گه: فقط مرگ که دوا نداره. خب پند بگیریم دیگه. اه... منتظر 

هی از این وبلاگ به اون وبلاگ می رم می بینم غم دو عالم رو گذاشتن جلوشون هی هم دارن آبغوره می گیرن. پستای غمگین، زمینه های مشکی، آیکونای گریان، یکی داره میره، یکی داره خداحافظی می کنه و... خمیازه

خواهران! برادران! وقتی همه چیز آرومه، گریه واسه چی؟ محمود که گفته به هر بچه یه میلیون میده، دیگه غصه واسه چی؟ یارانه هامون هم دارن به خوبی و خوشی هدفمند میشن. آخه چرا گریه؟؟

حالا بیخیال این جلف بازیا قبل از این که با شلنگ سیاه و کبودم کنید بگم این ندایی که اینجا داره نطق می کنه یه تفکر  خاص داره واسه خودش.

 پسرم! دخترم! مادرم! پدرم! همسرم! (چیزه... ببخشید اشتباه شد!! ) ندا مشکلاش، گرفتاری هاش، یا به اصطلاح غم و غصه هاشو تو یه دفتر می نویسه که کسی نخونه غمگین بشه نه تو وبلاگ نه هر جای دیگه. آخه معتقده که نباید دیگران رو درگیر کنه. خنده و هر و کر حق مخاطباشه و نمی خواد کسی رو از حقش محروم کنه. کسایی هم که دور و ورش می پلکن اصولا همین مدلین. 

حالا هر مشکلی هم که دارید، دیگه قدرتی بالاتر از خدا هست؟ نیست دیگه. خب بسپرید به خودش. و سلام. praying

گفتم بیام بگم یه کم کوتاه بیاید بابا... قهر

پ . ن: اینا نظرای قلبی من بود. به تمام تفکراتتون و عقایدتون کاملا احترام میذارم. خب هر کس یه روشی داره. نیاید فحش بدید بگیید ندا چقدر سرخوشه!   عینک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد