روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

این ترم را چگونه گذراندید؟

با نام و یاد خدا این ترم رفتیم آباد کردیم و برگشتیم!

یعنی خلاصش میشه همین نصف خط بالا. خدا می دونه که با چه مکافاتی این ترم رو گذروندیم. البته از اولش می دونستم. چون حساب استادانِ جان رو داشتم. ولی تموم شد دیگه خوشبختانه. چشم

این ترم یه مثبتی بودم؛ به طوری که با حول و قوه الهی و با یاری باری تعالی یه نصف فصل از یه درسی رو  توی طول ترم خوندم که نَمونه شب امتحان. اصلا شما نمی دونید من چه حس غریبی داشتم تا چند روز خودمو قاطی تیریپ بچه خرخونا کرده بودم و خلاصه یه ژستی واسه خودم گرفته بودم که بیا و ببین. راه می رفتم می گفتم من اصلا از اوناش نیستم که همه رو جمع می کنن روز امتحان. یول حالا با همین یه نصف فصل! خلاصه با افتخار تمام سرمو گرفته بودم بالا و رفتم سر کلاس. استاد هم گفت کی توضیح میده؟ ما هم با افتخار داوطلب شدیم و اینا. الان دوست دارید که بگم گند زدم؟ نخیر... استاد گفت به به. چه شاگردی! به این میگن توضیح. باریک. طیب طیب الله احسن بارک الله!!! جونم براتون بگه خیلی خوب بود تا اینکه رسیدیم به جلسه آخر و استاد جون کتاب رو گرفت دستشو  اون فصل رو آورد و گفت می خوام بهتون حال بدم این فصله زیاد مهم نیست. حذفه. نمی خواد بخونید. ابله (نگران نباشید خوبم هیپنوتیزم)

مگه یه آدم دیگه چقدر می تونه بردبار و پرتحمل و شکیبا و صبور و باحال و جذاب و غیره باشه؟ ها؟ ها؟ دیگه خسته شدم. این همـــه بخون بعد یکی بیاد فرت؛ گند بزنه به زحمات ارزشمند آدم.کلافهنیشخند

خانوم والده جان! دیگه نگو چرا تو طول ترم درس نمی خونی همه رو جمع می کنی تو دو هفته که بهت فشار بیاد. خب رفتم ضایع شدم دیگه. تو راضی ای بچت، این دلبندت، این قند و نباتت بره ضایع بشه آیا؟ آه مادر... تو با من چه کردی؟ مادر...( الان اینا رو با مامانم بودم مدیونه هر کی بخونه! whistling)

بگذریم ما که داریم تحمل می کنیم اینم روش.

با یکی از استادامون این ترم برای اولین بار داشتیم. دختره سر کلاسش عین خرس می خوابید بعد ده دقیقه مونده که کلاس تموم شه بلند میشد یه خمیازه چنین و چنانی می کشید بعد می پرسید تموم نشد؟ ما هم می گفتیم ده دقیقه دیگه بخواب رسیدیم ولایت بیدارت می کنیم. حظ می کنید چه کلاس اکتیوی داشتیم؟! پر جنب و جوش. همه خواب.

برگشتیم به استاد گفتیم حالا که با شما برای اولین بار درس داشتیم می شه بگید چه جوری امتحان می گیرید؟ روشتون چیه؟ (اینو باید اول ترم می پرسیدیم. پیریه دیگه مادر. آلزایمرمون مدتهاست که خرابه فرزند

ایشون هم گفت: بله فرزندم چرا نمیشه؟... سوال بسیار خوبی پرسیدید.. من یه روش خاصی برای خودم دارم. خب؟

ما هم گفتیم: خبببببببببببب

بعد ادامه داد به این صورت که  شما باید کتاب رو خوب بخونید و به جزوه مسلط باشید. بعد من چند تا سوال می دم شما هم باید جواب بدید.

ما رو می گی؟  وایسادیم به تشویق و مرحبا گفتن به این روش خاص. دیگه گفتیم: احسن، آفرین، ایول، عجب استادی! ما تا حالا این مدلی امتحان نداده بودیم. الان احساس می کنم تمام مشکلات درسیم حل شده و من کلا بی مشکل شدم.

آره عزیزم. خانومی که شما باشید آقایی که شما باشید دیگه سرتون رو درد نمیارم. الان ملتفت شدید که چرا ناله و فغان می کردم کاش زودتر این ترم تموم شه؟

پ.ن:  خدایای خوبم! تو را هزار بار شکر می کنم که من از اون فصل کذایی فقط نصفشو رو خونده بودم. (وقتی ندا مثبت اندیش شود)

پ.ن: الان یه ۶۰ ، ۷۰ تا کتاب جلومه که باید بخونم. به استثنای اون فصله که حذف شد، تقریبا با بقیه فاجعه ها و مصیبت ها کنار اومدم. فقط نمی دونم چرا دارم عین دیوونه ها می خندم.

ب.ن: ۱۸ دی

ب.ن: اگه همه مخاطبام دختر بودن می خواستم یه چیزی بگم بخندیم متاسفانه نمیشه. خانوما حلال کنن. whistling

ب.ن: ان شاء الله ظرفیت همه بالاست که؟ اینو ببینید. ساکت  

ب.ن: یادش بخیر قدیم قدیما تی وی یه فیلمی یه کارتونی یه چیزی به مناسبت کریسمس می ذاشت. یادش بخیر

+ این اسمس رو من برای همه دوستام فرستادم از شما هم نظر سنجی می کنم. جواباتونو بگید که برام خیلی مهمه: به نظرتون من کدومم؟! ابر* بارون* برف* خورشید* طوفان* تگرگ* خاک* گِل* مه* نسیم* غبار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد