روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

خیلی حال می ده نه؟

خیلی حال می ده که فکر کنی این ترمی که گذشت گند ترین ترم تحصیلت بوده اما نمره هات از همه ترمای قبل بالاتر بیاد نه؟

خیلی حال می ده یه درسی رو که فکر می کنی میفتی بری ببینی شدی 19/5 نه؟

(سر این درسه می خواستم برای استاد اعتراض بزنم برگمو دوباره صحیح کنه چون می دونستم کمتر میشم! بعد یه خرده فکر کردم گفتم خوبه اعتراض بزنم چرا نیم نمره ازم کم کرده من می تونستم 20 بشم! )

خیلی حال می ده از دفتر محمود اینا زنگ بزنن یکشنبه رو دعوتت کنن برای یه همایش نه؟ حالا هی کفر بگو که دولت خدمتگزار بده. بنده های خدا دوبار از نهادشون زنگ زدن که کم و کسری نداشته باشم. حالا هی کفر بگو. خوبی فعالیت و اکتیویّت(!) تو دانشگاه همینه. نه؟

خیلی حال می ده که داداش 5 ساله دوستت زنگ بزنه خونتون همین طوری بی مقدمه بگه: مداد ازت خیلی خوشم میاد. خیلی با وقاری! نه؟ (نمردیم و تعریف هم شنیدیم)

خیلی حال می ده دامنه فعالیت های آزار و اذیتتو برسونی به استاد دانشگاه نه؟

(تو اتاقش جلسه داشت سفارش کرده بود در نزنیم. خودتون تخمین بزنید ما چند دفعه در زدیم!)

کلا این چند روز تعطیلی خیلی حال داد... منم سرخوش و خجسته زدم به کوه و کمر و برف بازی و این بساطا. خب انتظار نداشته باشید عین بچه آدمیزاد بشینم تو خونه. خب داشتم کم کم داشتم می شدم عین این عقده های برف ندیده. 

ب.ن: یه بازی وبلاگی از خودم اختراع کردم ماه! به این صورت که من موضوع تحقیق ترم بعدم رو به شما میگم شما هر کدوم باید ده صفحه باید برید راجع بش مطلب بیارید! حالا اگه ده صفحه هم بیشتر شد خیالی نیست دیگه هرچقدر که کَرَمتونه! 10 نفر هم که تو این بازی شرکت کنن خودش میشه 100 صفحه! من تمام دوستان و آشنایان و غربیگان و کلا همه رو به این بازی دعوت می کنم. اگر هم وبلاگ ندارید من خودم میام براتون می سازم فقط این بازی رو انجام بدین که روش خیلی زحمت کشیدم. اجرتون با آقا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد