روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

زنده ایم

بذار این اول کاری یه چیزی بگم فقط و فقط محض ریا و منت گذاشتن!  (همه می دونن من بچه راست گویی ام!)

یعنی تا الان رو به قبله بودم. خانوم والدمون حریف نشد گفت پاشو برو آپ کن جون بگیری! به جون خودم خیلی تاثیر داشت! هیچی می خواستم بگم قدر لحظات ارزشمند(!) زندگی رو بدونیم دور همی!!

ملت که به خیال خودشون روزه می گیرن. در صورتی که از اون اول ماه رمضون به فکر عید فطرن از اول اذان صبح هم به فکر اذان مغرب.

* میگم عزیزم این همه سحرا دعای سحر رو گوش میدی یه نصف خطشو بلدی از حفظ بگی؟ میگه: آره اینو بلدم: تا اذان صبح ۱۵دقیقه وقت باقی ست. نصف خط شد؟

* خواهر برادرای کافر که دیگه ترکوندن. سحر پا میشن واسه سحری، صبح هم صبحونه، ناهار هم که سر جای خود، غروب هم افطار و بعد هم شام. دستشون درد نکنه. تشویق

* دوستم با قیافه ناله اومده میگه: دیدی چی شد ندا؟ روزمو خوردم. دختره اینقده چیپس تعارف کرد که وسوسه شدم! منم گفتم:یعنی دو دستی خاک بر سر تو و اون نفس امارَت! (دیگه ناچاریم واسه ثبت حقایق یه مقدار رک باشیم.whistling)

*این که سحر پاشی سحر بخوری و بخوابی تا لنگ بعد از ظهر به معنای واقعی کلمه، چند ساعت بعدش هم افطار کنی، سختیش کجاست؟ من حیرونم. ابرو

***

** بابام دم غروب خوابش برده بود. اذان دادن. یه دفعه منو خان داداش ریختیم سرش: بابا پاشو. بدو. زود باش. اذان صبح رو گفتن. موندی بی سحر! بیچاره بلند شد هاج و واج گفت: چرا زودتر بیدارم نکردید؟ اشکال نداره امروز رو بدون سحر می گیرم. دوباره گرفت خوابید! نیشخند

** یادش بخیر. دبیرستان که بودم به یکی از هم کلاسی هام گفتم می دونستی امسال ماه رمضون افتاده تو محرم؟ مردم روزه ان ما هم نذری داریم موندیم چه کار کنیم ؟! طفلک اینقدر دل داریم داد! whistling

** مامانم بهم میگه ندا سحر صدات کنم؟ میگم نه مامان ترجیح می دم همون ندا صدام کنی.

پ.ن: نه که اولین پست وبلاگمو تو یکی از شبای ماه رمضون تو طرح افطار تا سحر(!) گذاشتم حال و هوام الان دگرگونه. 

(جدی نوشت: یه سری ها هستن به روزه اعتقادی ندارن. مسیحی و یهودی و زرتشتی و اینا هم نیستن اتفاقا مسلمونن. یکی موقع نوزادیشون در گوششون اذون گفته. قسم حضرت عباس رو هم خوب بلدن. موقع سختی ها هم بلدن بگن یا علی. این دوستان فکر می کنن روشن فکرن. با چندتاشون که حرف زدم میگن ما نماز می خونیم خیلی چیزها رو قبول داریم اما فلسفه روزه واسمون روشن نیست! واسه همین روزه نمی گیریم.

 از من به همون عزیزان: فداتون شم. اسلام رو بد نام نکنید. عقیدت هم محترم. شما بفرما اسم مسلمونی رو از خودت وردار. برو تحقیق. وقتی فلسفه برات روشن شد اون موقع تشریف بیار قدمت رو چشم. یا رومی روم یا زنگی زنگ.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد