روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

شب قدر امسال قشنگتر از ز هر سال

پروردگارا می دونم همه حکمت شبای قَدر ِت فقط واسه اینه که ما بخندیم! اینا رو ازمون نگیر. خیال باطل


والا من موندم مردم راجع به شب قدر چی فکر می کنن آیا؟ که هر سال ضایع تر از پارسال.

پدر محترم خانواده دست زن و بچه شو گرفته یه قالیچه هم زدن زیر بغلشون با قابلمه و پلاستیک چیپس و پفک و سبد پیک نیک اومدن نشستن جلو مسجد واسه احیا! دوست عزیزمون، یه دستش تو پاکت چیپس توی یه دستش هم دعای جوشن کبیر. سیستم یه دونه بخور یه دونه بخون! سیزده بدر واقعی. این وسطا هم دو، سه تا شکلک هم واسه بچش در می آورد که بچش بخنده - با اون سیبیلاش! -. چشم 

یه آقا پسر خوشتیپ، داشت گریه می کرد؛ می گفت یا امامزاده دستم به دامنت بهش بگو زنگ بزنه. فقط یه زنگ. ۵۰۰۰ تومن نذر می کنم یا امامزداه. بعد هم گریه. praying موبایله هم تو دستش که ببینه فرجی میشه یا نه. (امامزاده رو این وسط از کجا آورده بود منم مثل شما. ما جلو مسجد بودیم گوش شیطون کر.)

آخی... طفلکی یه خانواده ای هم هی میخواستن خوراکی بخورن عکاسا هی عکس می گرفتن این بیچاره ها هم موقع عکس گرفتن دست نگه می داشتن، تیریپ ناله می رفتن بعد دوباره می خوردن؛ خب  کوفتشون می شد. دخترخالم می گفت حالا اگه گذاشتن اینا بخورن. اصلا چرا هی از اینجا عکس می گیرن تکراری نمیشن عکسا؟ گفتم نه بابا کجا تکراری میشه؟! این سوژه های عکاسی یه بار دستشون خیاره، یه بار قاشق برنج و خورشته، یه بار چیپس با طعم کچاپه. این همه ژست. نگران نباش. چشم

من نمی دونم هدف، انگیزه، مبنی و نقطه عطف این خواستگاری های با موقع و بی موقع این جماعت نسوان (بانوان) محترم چیه که اینقدر فعال و پر رنگ این حماسه رو رقم می زنن؟ خواستگاری شب احیا؟ شب بیست و یکم؟ شب شهادت؟ وسط دعای جوشن کبیر؟ «بله» هم می خوای؟ بابا تو دیگه خیلی باحالی! ماچ

بین دو تا دختر سر «جا»، فکر کن «جا»، دعوا شده بود و خلق حماسه گیس و گیس کشی بعد دو تا پسر اومده بودن اینا رو از هم جدا می کردن! بازم فکر کن. یکیشون می گفت:خانوم بی خیال شو، صلوات بفرستتت. خنده 

اینکه وسط مراسم قرآن به سر از پشت میکروفون اعلام میکنن ۲۰۶ به شماره فلان بیا ماشینتو وردار کجاش گریه داره که پیرزنه خودشو هلاک کرد بیچاره؟ تقصیر مداح هم بود؛ خب خیلی با سوز و گداز گفت!

پ.ن: خیلی خوش می گذره باور کن. دیگه ما از همین لحظه به بعد منتظر شب قدر سال بعدیم. فقط ۳۴۷ روز دیگه. whistling

ب.ن: خدایا شکرت که بالاخره برادران زحمتکش با شب بیداری ها و تلاش های شبانه روزی سایت مبتذل و بی ناموسی و مخالف موازین اخلاقی و بسیار جلف «لغتنامه دهخدا» رو فی*لتر کردن تا جوونای ما اگر هم به راه راست هدایت نمیشن ما خودمون جاده راه راست رو بکشیم براشون اونم چی؟ اتوبان یه طرفه! عینک خدایا شکرت که الان تمام مشکلات مفاسد اخلاقی برطرف شده بود مونده بود همین یه دونه. خدا ازت نگذره علی اکبر با این بی اخلاقی هات. اون دنیا می خوای جواب خلق الله رو چی بدی واقعا؟ قهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد