روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

موزه صرفا مکانی برای نمایش آثار باستانی نیست!

آقاااااا من نمی دونم این ارشد سخته؟ استادای ما سخت میگیرن؟ کارشناسی بیخیال بودیم؟ اونجا راحت می گرفتن؟ مشکلات زندگی زیاد شده؟ نرخ تورم زده بالا؟ آلودگی هوا زیاده؟ چیه؟ که من واقعا با این درسا خیلی شیک صاف شدم و الان به صورت یه اتوبان دو بانده آسفالته در خدمتتونم!

بذارید از امتحانا نگم که به قدری سخت بود که من از وقتی اولین امتحانم رو دادم با چادر و تسبیح و شمع و ذکر و راز و نیاز و خلوص هر شب تا صبح روی سجاده خوابم میبره که فقط مشروط نشم! امتحانا یکی پس از دیگری تحلیلی، که جمیع خواهران و برادارن انگشت به دهن موندن. به عنوان مثال سر امتحان موزه داری من بلا استثنا تو جواب همه سوالا نوشتم موزه صرفا مکانی برای نمایش آثار باستانی نیست!  هی رسیدم پایین دیدم واقعا ضایع ست من هی دارم جوابمو با این جمله شروع میکنم خودم از وجود استاد شرم کردم و برای اینکه تکرای نشه برای سوال آخر اینطوری شروع کردم: همان طور که قبلا گفتیم موزه صرفا مکانی برای نمایش آثار باستانی نیست! و باقی تحلیلات چندین ساله خودم! :"

پ.ن: امتحانا تموم شده اما مثل اینکه همه ما رو خیلی دوست دارن نمیذارن بریم خونه وقتشه که ما نرم عین یه قاصدک، همه چیز رو تعطیل کنیم و بشنیم پروژه ها رو کتبی کنیم و تحویل استادِ جان بدیم. (نه! فقط نه!) :s

پ.ن: بیاید دعا کنید این ترم به خیر و خوشی بگذره من کتبا قول میدم ترم بعد یه فکری به حال و روز خودم بکنم. 

ب.ن: خواهرانه، مادرانه، همسرانه نصیحت اگه به درس خوندن علاقه ندارید و فقط میخواید برید ارشد که مدرک بگیرید و چشم در و هومسا (همسایه) رو دربیارید و حرف تازه ای تو رشتتون برای گفتن ندارین دورش رو یه خط قرمز پر رنگ بکشید و بذاریدش کنار که اگه برید فقط خودتون اذیت کردید. از ما گفتن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد