روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

قاصدک هنر پاشان

اگه فکر کردید من تو این تعطیلات دو ترم نشستم موضوع مقاله پیدا کردم که مقاله بنویسم، اگه فکر کردید رفتم سراغ موضوع پایان نامه، اگه فکر کردید یه اپسیلون به درس و مشق فکر کردم باید بگم اشتباه فکر کردید. بنده نشستم خیلی آروم و ساکت عین یه قاصدک، یه قاصدک هنر پاشان هنر پاشیدم اینور و اونور! حاصل رنج و خون دلم رو به صورت عکس گذاشتم براتون.

پ.ن: امشب شب آخره که خونه ام. :( از فردا همه چیز شروع میشه. تازه آقا داداش که میگفت: «اصلا باورم نمیشه شب آخر باشه! خدایا یعنی میشه؟» :|

 

ب.ن: قسمت چهارم نامه به کودک


















نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد