روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

فروشی

اومدن رو یکی از دیوارای خوابگاه نوشتن:

"مهم. مهم. مهم. از من به شما نصیحت. خودت رو ارزون نفروش!"

الان من از شما می پرسم باید بفروشیم مگه؟ یعنی اگه گرون بفروشیم حله؟ الان فقط دعوا سر قیمته؟

خوبه والا. همینم مونده که پس فردا بیان بنویسن: گرون بفروش اما یه تخفیفی هم بده.

یا مثلا: یه طوری بفروش که طرف مشتری هم بشه!

یا مثلا: با 5 بار خریدن ما یک عدد ادکلن خوشچل و خوشبو از ما هدیه بگیرید!

یا مثلا: خریدن ما سرمایه است!

یا مثلا: با خریدن ما جوایز میلیاردی در انتظار شماست! یک دستگاه پژو 206، 10 دستگاه دوچرخه کوهستان، 5 عدد غذا ساز و... برنده خوش شانس جوایز ما باشید.

یا مثلا: بدو بدو آتیش زدم به خودم!

یا مثلا: قیمت های استثنایی فقط با خرید ما!

یا مثلا: بدو که 50% آف خورده دیر بجنبی تموم میشم!

یا مثلا: منو یه خانوم دکتر فقط صبحا میبرده مطب و برمی گردونده!

یا مثلا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد