روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

شما داشتین ما نداشتیم *

اونا:

بعد یه سری مرفهین بی درد هستن تو خوابگاه که عکس نامزد یا شوهر یا دوست پسر یا... اصلا هیچ فرقی نداره عکس یه مونسی رو به این صورت نصب میکنن زیر تخت بالایی تا وقتی که می خوابن قشنگ چشم تو چشم با فرد مورد نظر باشن مبادا لحظه ای از یاد شاهزاده اسب سوارشون غافل بشن. (به شرط اینکه تختت، تخت پایینی باشه)

 

ما:

بعد یه سری هم مثل ما هستن که وقتی این عنصر رو نداریم به جاش چه کار می کنیم؟ مثل این دوستمون یک عدد فیل و میمون زیر تخت بالایی نصب میکنیم تا یه وقت خدای نکرده خدای نکرده حسرت چشم تو چشم شدن به دلمون نمونه!! D: یا اصلا خود بنده که تازه تختم تخت بالاییه و طفلکی تر از خودم خودم هستم، زیمبابوه (اسمشه) رو زدم به نرده تخت تا شبا چشم تو چشم با یه خرچولک بخوابم! 

تازه یه عده ای رو هم تو اکیپمون داریم که هیچ کدوم از اینا رو ندارن حتی خر و گاو و گوسفندش رو. این دوستان شبا چشم تو چشم با مولوکول های هوا می خوابن بلکم پس فردا عقده ای نشن. :"

 

*: تیتر از این آهنگ. گوش دادنش توصیه می شه.

پ.ن: جا داره از همین تریبون بگم:

دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری بام بام بام :"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد