روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

ابی

آقای راننده باس با سلیقه باشه که وقتی رفتی سوار اتوبوسش بشی و بری شهرتون همین که اومدی پلیرتو روشن کنی و بیای روی فولدر ابی، خودش آلبوم تاج ترانه ابی رو برای مسافرا پخش کنه و تا آخر مسیر کیف کنی.

بابا باس باسلیقه باشه که وقتی در ماشینش رو باز می کنی و می شینی تو ماشین ببینی از قبل ابی رو گذاشته و گاهی همراهش می خونه.

همه می دونن من ابی رو چقدر دوست دارم و گاهی با بعضی آهنگاش حال و هوام چقدر عوض میشه اما دور از جونش، دور از جونش، اگه یه روز فوت کنه من هیچوقت براش مشکی نمی پوشم و جشن تولدی که چند نفر برام تدارک دیدن رو به هم نمی زنم، با بلند کردن صدای آهنگام گوش ملت رو کر نمی کنم، وقتی مرگش برای کسی مهم نبود به باد فحش نمی گیرمش و...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد