روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

به قول بچه ها گفتنی: بعضیا تو امتحانا یه جوری درس می خونن که انگار نه انگار عاقبت هممون خاکه!

اینکه من هر جای و ناجایی بساط درس رو عین سفره پهن میکنم و این جزوات و کتاب های بدبخت رو عین اوشین که بچش رو می بست به پشتش و همه جا می برد، منم می برم، نشون دهنده چیه؟

1. درس خوندن بیش از حد و از شور گذروندن و به مرحله معدن سنگ نمک رسیدن؟

2. یا اینکه می خوام از زیر درس شونه خالی کنم  و به بهانه های مختلف زیر آبی میرم؟ مثلا بافتنی و درس - سریال و درس - آهنگ و درس - اسمس و درس و...؟

پ.ن: اینکه اینجا نمی تونم بیام به خاطر درس نیست به خاطر نت نداشتنه! :/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد