روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

این غدد اشکی نامرد و از پشت خنجر بزن!

دیدین میگن روز قیامت اعضای بدن از آدم شکایت میکنن؟حالا فردا روز حساب کتاب من میخوام برای غدد اشکیم پرونده تشکیل بدم تازه وکیل هم بگیرم با مامور جلب ایضا، ازشون شکایت کنم که:  آقااااا!  خبرتون! چرا وقتی یه جای خلوتیم عین ماست منو نگاه میکنید و کار نمی کنید اما وقتی دو تا آدم دور و ورتون می بینید یادتون میفته باید اون کرکره آبغوره گیری رو بکشید بالا و دکون رو باز کنید؟ آتیش به جون گرفته ها باید منو جلوی محرم و نامحرم ضایع کنید آیا؟ 

پ.ن: وساطت نکنید، وثیقه هم نذارید که به جون بچه نداشتم عمری اگه رضایت بدم! :"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد