روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

روزایی که تو بلاگ می نوشتم- میدونید؟ حالم داره دیگه از این آهنگ به هم میخوره!

یه چیزی میفته رو زبونتون دیگه دست از سرتون ورنمیداره، از همونا از صبح تا خود الان که نصف شبه و حتی سگا هم تو لونه هاشون خوابن، افتاده رو زبونم:

برو دیگه خیلی دیره، جای دیگه دل اسیره، حرفای قشنگت اصلا، تو گوش دل نمیره!! :|

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد