روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

روزایی که تو بلاگ می نوشتم- آدم میشم به تیغ آفتاب قسم!

هیچی مزخرف تر از پر کردن فرم گزارش کار پایان نامه نیست. الان چه کار کردی؟ بعدا می خوای چه کار کنی؟ نیست که همه راست و حسینی هم پرش می کنن!! والا!

خود من همین الان که داشتم می نوشتمش تا ببرم تحصیلات تکمیلی تحویل بدم مونده بودم که واقعا توی این سه ماه اخیر چه خاکی بر سر ریختم! می خواستم بنویسم من این پایان نامه بدبخت رو میذاشتم جلوم این منو نگاه می کرد، من اونو نگاه می کردم وقتی می دیدیم گفتگو تمدن ها نتیجه نمیده عین چی می افتادیم به جون هم تا بالاخره یکی از رو بره!

تو قسمتی که نوشته حالا از این به بعد می خواید چه کار کنید هم می خواستم بنویسم آقااااا غلط کردم، آقاااا توبه. به خدا بیشتر میشینم و کار می کنم. به خدا من بچه خوبی ام. موهامو شونه میکنم و ناخونام هم کوتاه می کنم. از ترم بعد... یا باب الحوائج... رحم کنید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد