روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

مقابله به مثل

بچه های پنج و نه ساله واحد بالای سر ما همچنان مثل اسب توی خونه می دوئن. همچنان با شدت و حدت خودشون رو برای مسابقات المپیک برزیل آماده می کنن و مطمئنم که توی مسابقه های دو میدانی و احیانا اسب دوانی شرکت کنن افتخار بزرگی برای میهن محسوب می شن! :| این ها همچنان ما رو این پایین چند تا برگ کشمش تصور کردن، اونا می دوئن و ما به روی خودمون نمیاریم. 

ما این پایین موزیک آقای صدا، ابی جان را تا جایی که راه داره بلند می کنیم و کل بلوک پر میشه از موزیک وقتی میاااای قشنگترین پیرهنت رو تنت کن .... و ایضا برگ کشمش تصورشون می کنیم و اون ها هم به روی خودشون نمیارن :|


 

ب.ن: رفقا! شاید باورتون نشه اما بلاگفا باز خر شده. یه بار وبلاگا رو باز نمی کرد. حالا هم توی کامنت گذاشتن مشکل درست کرده. (کامنتا ثبت نمیشن. اما پیام ثبت رو میده! :| ) درست شد کامنتای پست قبل رو سر و سامون میدم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد