روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

تبدیل شده به انبار!

یا رحیم لطفا مبلغی پول ناقابل (از اینایی که میگن خوشبختی نمیاره و چرک کف دسته و...) به من بده(مجددا  لطفا)، تا پاشم برم چارقدمو ببندم کمرم و راسته مس گرها توی بازار که داره خراب میشه رو برای خودم بخرم بعد آبادش کنم و تبدیل بکنمش به بازار هنر. آی توریست جذب کنم. آی خوشگلش کنم. آی سرمایش  ده برابر برگرده. همکار هم داره تازشم. چی میشه خو؟


نظرات 4 + ارسال نظر
تارا پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 11:06

سلام
خدایا کمک کن ندا به این آذروش برسه :) اصن خودم میرم کمکش. ایده ش خیلی خوبه
+ندا جان ببخشید دیر به دیر سر میزنم راستش تو بیان نیستی و آدرست رو روی یک کاغذ نوشتم و هر سری کای دنبالش میگردم تا به تو برسم :/

ای جان. مرررسی. اصلا تو رو میکنم مشاور هنریم. آه اگه میشد خیلی خوب میشد.
خواهش می کنم عزیزززم. این حرف رو نزن. هر موقع بیای قدمت رو چشم.

zizigolo پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 21:25 http://tanhaaasargardan.mihanblog.com/

به به به سلام

وبلاگ نو مبارک البته الان برای من نو شده رفتم وبلاگ قبلی دیدم

اسباب کشی کردی امدی اینجا

من همونیم که پست نمیخوند و یهو میامد همه پستای نخوندت رو میخوند و میرفت

الان هم همین کار رو میخوام بکنم فعلا

بله بله خانوم. از بس به شعورمون توهین کردم ما هم اسباب کشی کردیم.
آره یادمه.

خلیل پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 21:52 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام

اوهوک!!

شقایق دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 17:52 http://yasna1389.blog.ir

میشه میشه!! بالاخره میشه!!
اندکی صبر!!

خدا کنه. چون خیلی باحال میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد