روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

اااییییی

اون موقع که ازمون خواستن استاد راهنمامون رو انتخاب کنیم تا ببرن تو شورای گروه که ببین موافقت میشه یا نه، اغلبمون اصراری داشتیم با استاد «ز» کار کنیم. قبل از شورا رفتیم پیشش تا بدونه ما چه بچه های خوبی هستیم. یکی از پسرا با التماس میگفت استاااد من میخوام با شما کار کنم. استاد هی می خندید میگفت می خوایم پسرا رو بفرستیم با یه استاد دیگه! اونم هی لجش درمیومد و به معنای واقعی کلمه به التماساش ادامه میداد. البته همه داشتیم التماس می کردیم. انقدر که آخر پسره گفت استاد من میام کفشاتون رو براتون واکس می زنم!!  یکی از دخترا هم گفت استاد منم میام ظرفاتون رو می شورم! 

خلاصه با درخواست هممون موافقت شد و حالا یکی مون هم محض رضای خدا نمیره پیش استاد بلکه یه سوال بپرسه!!  منم که تازه استرس گرفتم و نمی دونم تا حالا کدوم گوری بوده! انقدر سرخوشیم!

پ.ن: استاد راهنمام واقعا هم اخلاقش بیسته هم بار علمیش واسه همین همه دوسش دارن.

پ.ن: تمام برنامه ریزی ها رو کردم و با رفیق جدیدم حالت تهوع و استرس و فلان و بیسار داریم میریم بخوابیم بلکه خوب بشم فردا بریم پی بدبختیمون. 


پ.ن: همین پسره کلا از این دست خاطرات زیاد داره. یه بار میگفت من عاشق سینه چاک استاد «م» هستم یه بار که واسه یه همایشی اومده بود دانشگاه ما، با التماس خودمو بهش رسوندم گفتم استااااد تو رو خدا بده به سیگارت یه پک بزنم! اونم داد و من یه پک زدم  و با همون یه دونه تا یه هفته رو عرش بودم!!   یواشکی به دوستم گفتم: خله ها! فکر کن من برم به خانم دکتر «ب» بگم استاااد تو رو خدا بده یه کم از رژلبت بزنم!! یه دفعه من و دوستم هر دو همزمان گفتیم اااییییی



نظرات 3 + ارسال نظر
ویرگول چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 23:45 http://thecomma.blogsky.com

به سیگارت پک بزنم؟!
استاده چه شاد سیگارو داده:))

و خیلی شادتر که دوباره سیگار رو از پسره گرفته به کشیدن ادامه داده!!

ترلی جمعه 29 آبان 1394 ساعت 11:48

ااااایییییییییییششش چه خود شیرین
آفرین ندای گوگولی بنویس بره

آخ آخ اگه ببینیش
بنویس بره هم داستانی شده!

شقایق دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 17:41 http://yasna1389.blog.ir

الان من اصلا نمیدونم استاد «ز» و استاد «م» کی هستنا!! خیلی رمزی بود!! الکی مثلاً!!! البته استاد م شبه داره ولی ز نداره!!
پس استاد راهنمات استاد «ز» هستن!! موفق باشی

وای که استاد ز عشقه. کاش میکردی استاد مشاورت.
از اونجایی که ماشالا همشون هم اول فامیلی ها شون م هست، استاد م همون ملک هست. دیگه بقیه فامیلیش رو خودت می دونی. اسطوره این پسره ست.
قربون یو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد