روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

به رنگ شقایق



چه شقایق خشک شده و چسبیده به دیوار، چه شقایق نقش انداخته روی لیوان؛ تا شقایق هست زندگی باید کرد.
شب سنگینیه. منتظر طلوع خورشیدم. به لطف خدای مهربونم فردا دوتا از غمای دلم میرن. میدونم.
شب همگی خوش

نظرات 2 + ارسال نظر
بانوش :) پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 11:00 http://4div4ri.blog.ir/

عههه ما هم ازین لیوانا داریم
نمیدونم چه چیزیه ادم یه چیز مشترک میبینه تو نت بین خودش و یکی هست ذوق زده میشه :)))

راستی؟ چه جالب
آره. احساس مالکیت می کنه باهاش

شقایق یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 12:58 http://yasna1389.blog.ir

پرچم شقایقا همیشه بالاست

دقیقا.
موقعی که داشتم این پست رو می نوشتم یاد تو افتادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد