روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

مامانم با عصبانیت اومده میگه یه کم بیشتر بهش توجه کن.

به بابام؟ به داداشم؟ به یارم؟ نه نه نه

به گلدون نارنجم. قشنگ در حد یه شخصیت حقیقی و حقوقی تو زندگیمون نقش پیدا کرده! :|


پ.ن: بابا جان خودم کاشتمش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد