روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

آخه ور میداره هر جا دستش میرسه نقطه و ویرگول میذاره :|

دیشب با متی جان و الف جان رفته بودیم جشن امضای یکی از نویسنده های معروف شهر. نویسنده کذا رفته بود پشت تریبون و داشت از کتابش می گفت. اونجا که رسید به تشکر از ویراستارش، الف جان تقریبا با صدای کمی بلند گفت اگه من یه روز به عنوان نویسنده برم پشت تریبون بخوام از ویراستارم تشکر کنم از ندا  (البته فامیلیم رو گفت) تشکر می کنم نه تنها نوشته هامو ویراستاری می کنه بلکه یه غلط املایی هایی ازم میگیره که تا قبل از این نمی دونستم اینا غلط املاییه :)))

و راست می گفت. :)))


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد