روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

با الف جان رفته بودیم کافه. منو دست من بود. پرسیدم چی می خوری؟ فست فودی یا قهوه ای؟ :))))

انقدر خندید که کبود شد. حالا می خواستم درست کنم سوتیم رو خنده نمی ذاشت. میگفت دستت درد نکنه دیگه چیزی بهتر از قهوه ای نبود بهم پیشنهاد بدی؟


پ.ن: منظورم نوشیدنی های گرم همراه با قهوه بود. :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد