روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

هدیه رو وا نکرده...

امروز روز جهانی باستان شناسی بود و من یه بند تو خونه راه رفتم و گفتم امروز روز منه. بعد هی سر به سر بابام گذاشتم و می گفتم بابا برام چی می خری؟ گفت یه چیزی که دوست داری. گفتم یه چیز خوب می خواما. گفت یه ضرب المثل میگه اسب پیشکش رو دندونش رو نمی شمارن. بعد ادامه داد و گفت یه ضرب المثل دیگه میگه دوست مرا یاد کند ولو با یک هل پوک. بعد دوباره ادامه داد و  خیلی خیلی جدی گفت یه ضرب المثل دیگه هم هست که میگه هدیه رو وا نکرده پس فرستاد. :)))


پ.ن: خدا رو شکر در حال حاضر زنده ام و از خنده نمردم :)))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد