روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

خوشبختی

یکی از فانتزی های بچگیم این بود که بابام وانت داشته باشه من پشتش وایسم باد بخوره به موهام :|

این که خوشبختی رو در حد روزمرگی یه گوسفند می دیدیم هم بحثیه :| :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد