روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

تمام سال پیش رو داشتم برای روز تولدم برنامه می ریختم که برای خودم چه کار کنم و چه جوری با خودم خلوت کنم و چی بخرم.

امروز تولدمه و من یک روز و نصفیه که داغ دار بابامم.

نظرات 5 + ارسال نظر
یاشین چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 22:28

خدا رحمتشون کنه
غم اخرتون باشه
غم از دست دادن بابا خیلی سخته و نمیشه چیزی گفت

خیلی. به ویژه اگه غیر منتظره هم باشه

یاشین سه‌شنبه 31 تیر 1399 ساعت 00:43

سلام
خوبی ندا جان؟

ممنونم داریم سعی میکنیم کنار بیایم اما خیلی سخته

بریدا شنبه 4 مرداد 1399 ساعت 20:47 http://brida.blogsky.com

خدا رحمت کنه نداجان

ممنون عزیزم

آنه‌ماری جمعه 10 مرداد 1399 ساعت 21:05

با اینکه خواننده‌ایم که فقط پدرتون رو از روی پستتاتون می‌شناسم ولی با خوندن این خبر تک تک پست‌هایی که راجع بابا برامون حرف می‌زدی برام مرور شد واقعا قلبم به‌درد اومد،
اینکه همیشه باعشق و علاقه هربار یوزارسیف رو با دقت نگاه می‌کرده، اینکه اسم شماهارو تو گوشیش چی سیو کرده، اینکه هنوز تو پیاماتون بهتون می‌گه بابایی و بابتش ذوق زده می‌شین،
ندا شما یه بابای خیلی خوب و مهربون داشتی،
لطفا احساس همدردی و غم منو رو قبول کن

عزیزم.
ممنون از هم دردیت و ممنون از همراهیت. دلم گرم میشه با چنین پیام هایی.
خودم دلم پر می کشه برای تموم لحظه هایی که برام یادآوری کردی
خدا عزیزای شما رو در پناه خودش حفظ کنه

Bahar جمعه 24 مرداد 1399 ساعت 23:05 http://Www.afterrain.blogsky.com

اینجور وقتا بلد نیستم چی بگم خیلی وقتا یادت میکنم و دلم میخواد بهت پیام بدم، ولی بجاش واست دعا میکنم که خدا بهت آرامش و صبر بده

می‌دونم بهار جان
همین که دعا می کنی خیلی ارزش داره برام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد