روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم
روزهای زندگی یک مسافر

روزهای زندگی یک مسافر

می‌نویسم چون می‌دونم یه روز از خوندنشون لذت می‌برم

اگه یه بادکنک آبی پیدا کردید...

بچه بودم یه کتابی داشتم به اسم بادکنک آبی که ماجرای یه پسری بود که یه بادکنک آبی عجیب و غریب پیدا می کنه و داستان داره باهاش. می تونم بگم من خر این کتاب و تصویرسازی هاش بودم.

آخر ِ آخر داستان، نویسنده توصیه می کنه اگه شما هم یه روز یه بادکنک آبی پیدا کردید به راحتی ازش نگذرید؛ شاید یه بادکنک آبی عجیب و غریب باشه. می تونم بگم این جدی ترین  و مهم ترین توصیه ای هست که تو زندگیم آویزه گوشم کردم و هنوزم بهش پایبندم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد