-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 اسفند 1400 17:59
خانمها، آقایان معرفی می کنم: عکس بالایی زن قاجاری، پایینی عمه های من!
-
لاجوردیترین کودلی
چهارشنبه 6 بهمن 1400 22:04
راستی من دوباره دارم توی کانال تلگرامم می نویسم. دلیل اینکه مثل بقیه اینجا رو ترک نمی کنم و یه ضرب رو کانال تمرکز نمی کنم اینه که اینجا برام مثل والدین پیریه که دلم نمی خواد هیچوقت بذارمش خانه سالمندان. از منوی سمت راست من رو در تلگرام بیابید.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 بهمن 1400 18:50
اومدم یه سری استوری گذاشتم در باب صحیح نویسی و نگارش و این صحبتا که بابا بیاید این زبان بدبخت فارسی رو پاس بدارید. یعنی هفتاد درصد کسایی که واکنش مثبت نشون دادن و لایک و قلب و موافقت روانه دایرکتم کردن همونا بودن که همیشه همیشه غلط می نویسن و من هیچ موقع روم نمیشه بهشون بگم بابا جان درست کنید اون نگارشتون رو :| پ.ن: ی...
-
بیرون از شایر
یکشنبه 19 دی 1400 12:48
اگه سه گانه ارباب حلقه ها رو ندید ممکنه متوجه این پست نشید. داشتیم با الف جان صحبت می کردیم بهش گفتم بعد از اعتراضات اصفهان... یه دفعه گفت مگه اصفهان اعتراض شده؟ با تعجب در حالی که انواع و اقسام پوشش های گیاهی روی سرم سبز شده بود گفتم مگه تو خبر نداری؟!!!! گفت نه. گفتم الحق که تو شایر زندگی می کنی! کلی خوشش اومد و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 دی 1400 23:40
یکی از خواننده های قدیمی وبلاگم چند وقت پیش به شکل مفتخری کامنت خصوصی گذاشته بود که من زن هم گرفتم اما تو هنوز داری وبلاگ مینویسی؟! ( :| ) جداً این ازدواج چیه که بعضیا با داشتنش خودشون رو فاتح قلل رفیع عالم میدونن و اگه نباشه تباه ِِِ بدبختِ انتخاب نشده؟ به خدا ازدواج هدف نیستااا. بخشی از زندگیه. اگه فکر می کنی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آذر 1400 00:25
ترکیب شب، چراغ های خاموش، سریال، سالاد بدون سس.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 آذر 1400 15:45
اگه با پسرک همه چیز درست پیش بره، زمانی وارد زندگیم شده که در صلحترین حالت ممکن با خودم بودم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آذر 1400 08:29
آقای اسنپی مدام داشت ناله می کرد از زندگی، می گفت خوش به حالتون جوونید قرار می دارید. منم همسن شما بودم، ۲۰ سالم بود چه کارا که نمی کردم. الان دیگه ۲۹ سالم شده همش درگیر زندگی و... بهش گفتم ما ۳۲ سالمونه! یعنی بنده خدا چنان فیوزش پرید که تا مقصد دیگه هیچی نگفت :)))
-
چون همش فکر می کنه میخوام تنها بمونم.
پنجشنبه 4 آذر 1400 13:18
هر وقت با مامانم جر و بحثم میشه سر سبک زندگی (میدونم همتون میگید لایف استایل. من از فارسی بیشتر خوشم میاد. الان حداد درونم ذوقمرگه :))) ) داشتم چی میگفتم؟ آهان هر وقت با مامانم جر و بحثم میشه سر سبک زندگی و سبک اونو زیر سوال میبرم بهش میگم من برای بچه هام اینجوری خواهم بود یا اونجوری نخواهم بود. به شکل عجیبی آروم...
-
پنجشنبه 4 آذر 1400 13:07
آقاااا این پسره اصلا شبیه خواستگارا نیست شبیه دوست پسرهاست!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 آبان 1400 13:51
دیگه داشت بهم برمیخورد همه سفر بودن بعد من تو روزمره غرق شده بودم. منم همـــه زندگیمو هل دادم یه طرف و رفتم بعد از دوسال عقده گشایی کردم. البته سفر توریستی طور که بری لب دریا عکس بگیری و تو ویلا بشینی قلیون بکشی و... اصلا نبود. حتی دیدن آثار باستانی و سایتهای تاریخی هم که کار مورد علاقمه، اصلا مال این سفر نبود. کشف...
-
حالا خوبه از این یه ذره متنم غلط املایی دربیاد! :|
یکشنبه 9 آبان 1400 23:26
آقا هر موقع خواستید منو شکنجه بدید یکی رو بیارید جلوم بشینه یه متن با کلی غلط املایی بنویسه، قشنگ به کرده و نکرده ام اعتراف می کنم! هر موقع هم خواستید مخمو بزنید برام یه متن صحیح بنویسید به راحتی مخم زده میشه. :دی برام پیام اومده: راجع به این موضوع صحبت می کنم. اینجا از اینکه راجع به، راجب نوشته نشده رو اَبرام. پیام...
-
دوباره از میزان فیضم خواهم گفت.
سهشنبه 4 آبان 1400 23:18
آقا بیاید یه کم دیگه با مقالم زخمی تون کنم حیفه تنهایی حرص بخورم. :| بازم در حالی که تمام جهانیان و افلاکیان در اقصی نقاط میهن اسلامی دارن جفتک چارکش میندازن و خوش می گذرونن، من باید با جنابان، وَ.هبَرز و منوچهر و الف جان سر و کله بزنم. منوچهر رو که از گوشه سمت چپ داره نگاه میکنه به عنوان ناظر کیفی معرفی می کنم قشنگ...
-
به مناسبت روز باستان شناسی
یکشنبه 25 مهر 1400 22:28
16 اکتبر روز جهانی باستان شناسی بود. گفتم بهتون بگم ما باستان شناسا با این پیامایی که تو فضای مجازی دست به دست می کنید فقط روحمون شاد میشه. اجرتون با آقا. :))))
-
الانم مخصوصا پلی کردم. :دی
سهشنبه 20 مهر 1400 17:01
نیمه اول امسال من و الف جان خوشبختانه تونستیم سه تا از مقاله هامون رو به مرحله چاپ برسونیم و به موازاتش هم پذیرش چند تا چکیده مقاله رو بگیریم. یه طوری شده بود که رگباری خبر پذیرششون میومد و ما هر بار که می خواستیم خبرش رو به هم بدیم به شوخی می گفتیم بر طبل شادانه بکوب، پیروز و مردانه بکوب و... :) یه جوری شده بود که...
-
دردهای آشنا
یکشنبه 18 مهر 1400 20:26
داشتم با بچه های گروهم حرف میزدم و از تجربیات گذشتشون می گفتن و منم بهشون گوش می دادم. (تمرین یه کتابی) یکی شون گفت من مقطع دبستانم با دخترای لوس و خیلی پولداری هم کلاس بودم و من که از طبقه متوسط بودم همیشه ظرف غذا و کیف و کاپشنم باهاشون مقایسه میشد. وقتی گفت از فخرفروشی های بچه های هفت ساله و تقلید از پدرا و مادراشون...
-
اینجور که روی باغ کتاب کراش دارم
پنجشنبه 15 مهر 1400 14:33
این جوری که من توی خونه دارم بشکن می زنم و می خونم: تپش تپش وای از تپش وای از دل دیوونه/ دارم می رم سر قرار ای دل نگیر بهونه، مامانم هم باورش نمیشه دارم تنها می رم باغ کتاب چه برسه به شما!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 مهر 1400 19:10
ولی واقعا این انصاف نیست وقتی که دارم تو گوشیم برای کسی تایپ می کنم «عزیز دلید» غلط گیر خودکار کیبوردم تبدیلش بکنه به «عزیز پلید»! :|
-
جواب میده تضمینی
یکشنبه 28 شهریور 1400 18:03
اگه یه زمانی حس کردید بی حالید و حوصله ندارید و مشکوک به کرونا شدید قبل از هر چیز چک کنید ببینید دارید مقاله می نویسید یا نه! اگه می نوشتید پاشید یه سریال برای خودتون پلی کنید ببینید تو بی حالی تون تاثیر داره یا نه. اگه رفته رفته بهتر شدید، تبریک می گم این از عوارض مقاله نویسیه. برای درمانش در دم به الف جانتون پیام...
-
و این ستون دراز سمت راست...
چهارشنبه 17 شهریور 1400 12:36
روزهای زندگی یک مسافر اگه آدم بود الان یه بچه 12 ساله کلاس شیشمی بود!
-
شرح حال
شنبه 13 شهریور 1400 15:00
در حالی که دوستان و آشنایان و اقوامم در حال خوش گذرونی در ماسال و لفور و رامسر و سایر شهرهای شمالی هستن من بیچاره باید بشینم با این آقا سر و کله بزنم که ایشون که بود و چه کرد؟ :|
-
نپذیرفتم
جمعه 8 مرداد 1400 12:38
بابا جون سلام. بیش تر از یه ساله که تصمیم گرفتی اینجا نباشی. مشاورم می گفت باید مرگ پدرت رو بپذیری. گفت پذیرفتی؟ گفتم آره. گفت خوبه. بعد یه سری شر و ور تحویلم داد که همه روانشناسا میگن که اگه نپذیری چه و چه میشه. ولی راستش بابایی دروغ گفتم. عین سگ. نپذیرفتم. اصلا نمی دونم چه جوری باید این کار رو کرد. توی مراسم سالگردت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیر 1400 23:27
امسال گفتم خب پاشم به خودم حال بدم چند روز برای خودم تولد بگیرم! (همین قدر سرخوش و خودشیفته) اون چند روز که خودم برای خودم گرفتم هیچ، چنان از این ور و اون ور دارم سورپرایز میشم که اگه مبدا تاریخ رو شیفت نکنن روز تولد من ناراحت میشم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 تیر 1400 23:13
چطور میشه دلتنگ چنین مردی نشد؟؟
-
یک سال گذشت
پنجشنبه 24 تیر 1400 23:02
هزار بار نوشتم و پاک کردم. صد مدل نوشتم و پاک کردم اما به تنها نتیجه ای که تو سالروز رفتن بابام رسیدم همینه: بزرگترین بدی بابام خوب بودنش بود!
-
بر اساس دو داستان کاملا واقعی
سهشنبه 22 تیر 1400 19:51
نوجوون های در آستانه جوانی سال ۱۳۸۳: - ندا آخر سال تحصیلی شده واسم تو دفترم یادگاری می نویسی؟؟ (با چشمای قلبی) - آره (با چشمای قلبی) اتفاقا تازه دو تا خودکار اکلیلی نقره ای و طلایی خریدم پایینش هم برات چند تا طرح خوشگل می کشم. نوجوون های سال ۱۴۰۰: - عوضی آشغال بوووووق بوووق - چیه نکنه چاقو داری؟ - آره دارم مشکلی...
-
نگین
دوشنبه 21 تیر 1400 21:49
دخترک رسما شد عروسمون! بر خلاف پارسال که دو روز قبل از تولدم بدترین روز زندگیم بود و همه زنگ می زدن بهمون تسلیت می گفتن امسال چهار روز قبل از تولدم همه زنگ می زدن بهمون تبریک می گفتن :))) قسمت بامزه ماجرا، مامان دخترکمونه. از اول اشتباهی منو صدا میزد نگین. ما هم هی تصحیحش می کردیم می گفتیم ندا. دوباره یادش می رفت می...
-
یه روز خیلی خیلی معمولی
چهارشنبه 16 تیر 1400 13:01
صبح پا میشم صفحات صبحگاهی می نویسم... یه کم یوگای سبک می کنم ... ظرفای صبحونه رو می شورم... با خان داداش میریم خرید... هفتاد و هفت دورِ شمسی و قمری می زنم که برای بله برون خان داداش سبد پیدا کنم... هیچ موقع فکر نمی کردم یه روز برم دنبال این چیزا اما خب دخترکمون دوست داره... هیچی چشمم رو نمی گیره... عرق ریزون وسط گرمای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 تیر 1400 01:47
چند تا عبارت هست تو قسمت آمار وبلاگم که با سرچ تو گوگل به وبلاگ من رسیدن. انقدر دلم میخواد قیافه نویسنده هاشون رو ببینم! بعضی هاشون: پوزیشن عیاشی یدی یه گوش درس دارم بخدا گفتم وای سرم فرمود برو فکرت را درست کن از یجایی به بعد حست کردمم حسم نکردی سربذارروسجاده ات وباخدایت حرف بزن به یک عدد شوهر نیازمندیم الوعدهدوفا...
-
مثل کی کی
شنبه 15 خرداد 1400 00:16
اگه قرار باشه برگردم به سن 8 تا 14 سالگیم حتما حتما این بار به جای اینکه کل تابستونام با تماشای نوارای ویدوییِ کارتونای والت دیزنی بگذره، همه رو یه جا شیفت می کنم روی کارتونای شرکت ژاپنی جیبلی (جیبوری). کارتونایی که به مراتب پیامشون از کارتونای آمریکایی ارزشمند تره. یعنی به جایی اینکه مغزمون با سیندرلا و پری دریایی و...